ايلخانان يا ايلخانيان نام سلسلهاي است كه از سال ۶۵۴ تا ۷۵۰ ه. ق. معادل ۱۲۵۶ تا ۱۳۳۵ ميلادي در ايران حكومت ميكردند و فرزندان چنگيزخان مغول بودند. لشكريان چنگيزخان نخستين بار در سال ۶۱۸ ه. ق. معادل ۱۲۲۱ ميلادي به خراسان حمله نمودند. چنگيزخان در سال ۱۲۲۵ ميلادي به مغولستان بازگشت و در آنجا درگذشت. سال ۱۲۵۱ م. منگو يا منگل، خان بزرگ يا قاآن، بر آن شد تا با اعزام برادرانش هولاكو و قوبيلاي (كوبلاخان) به ترتيب به ايران و چين پيروزيهاي مغولان را تحكيم و تكميل كند. هولاكو با فتح ايران سلسله ايلخانيان ايران و قوبيلاي با فتح چين سلسله يوان چين را بنياد گذاردند. ايلخانان يعني خانان محلي و غرض از اين عنوان آن بودهاست كه سمت اطاعت ايلخانان را نسبت به قاآنان ميرسانند و اين احترام همه وقت از طرف ايلخانان ايران رعايت ميشدهاست. فتح ايران به دست هلاكوخان پيامدهاي مهمي چون پايان كار اسماعيليان و انقراض خلافت عباسيان در پي داشت. ايلخانان در ابتدا دين بودايي داشتند اما به تدريج به اسلام گرويدند. ايلخانان مسلمان خود را سلطان ناميده و نامهاي اسلامي برگزيدند.
مغول و ايلخانان «۷۳۶ - ۶۱۴ ق / ۱۳۳۵ - ۱۲۱۷ م
در طي همان روزهايي كه محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحي شرقي مرزها ماوراءالنهر گسترش ميداد و خليفه بغداد - الناصر الدين الله - براي رويارويي با توسعه قدرت او در جبال و عراق بر ضد محمد خوارزمشاه توطئه ميكرد «حدود ۶۱۳ ق / ۱۲۱۶ م»، در آن سوي مرزهاي شرقي قلمرو خوارزمشاه، قدرت نو خاستهاي در حال شكل گيري بود كه به تدريج به درون مرزها ميخزيد و خود را براي تهديد و تسخير آماده ميكرد. با اين حال، خليفه و سلطان در كشمكشها و مناقشات سياسي خويش، آن را در نظر نگرفتند و يا آن قدر در محيط بسته افكار سياسي و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، كه حضور اين نيروي ويرانگر را اصلاً نميديدند و يا به عبارتي ديگر در مجموعه مناسبات سياسي عصر، آن را وزنهاي به شمار نميآوردند. اما اين نبردي عظيم و ويرانگر كه از نواحي صحراي گوبي و جبال تيانشان به سوي ماوراءالنهر ميخزيد و از همان ايام فاجعهاي عظيم را تدارك ميديد، دولت نوخاسته مغول بود كه ظرف چند سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم پايان داد، و هم به خلافت بغداد. پيشروي مغولان به درون ايران از جانب ماوراءالنهر مغول كه در آن روزها عنوان اتحاديه طوايف تاتار، قيات، نايمان، كرائيت و تعداد ديگري از طوايف بدوي نواحي بين تركستان، چين، و سيبري بشمار ميرفت، پيشروي خود را از سوي مرزهاي ماوراءالنهر آغاز كرده بود. اين طوايف كه به قول برخي مورخان، «هونهاي جديد» بشمار ميرفتن، اگر هم در واقع اخلاف هونهاي قديم نبوده باشند، اما وارث مهارت آنها، در جنگجويي، تير اندازي، و سلحشوري به شمار ميآمدند. با وجودي كه هونهاي جديد هشتصد سال پس از هونهاي قديم پا به عرصه تاريخ گذاشتند، با اين وصف خاطره فجايع آنها را در تاريخ زنده كردند. به طوري كه اينها نيز مانند همان مهاجمان باستاني، از اعماق بيابانهاي گوبي و سرزمينهاي اطراف چين و سيبري برخاستند، و با ولع و آزمندي بي سابقهاي، مدت زماني كوتاه، بخش عمدهاي از دنياي متمدن در قلمرو اسلام را، به ويراني و نابودي كشيدند. به طوري كه گذشت هشت سده، هيچ گونه تغييري در خُلق و خوي و رفتار معيشتي و اجتماعي آنها پديد نياورد، چنان كه همچون هونهاي قديم، در زير چادرهاي نمد يا در هواي آزاد بيابانها سر ميكردند و در كنار شتران، گوسفندان، و اسبان خويش عمر را سپري ميكردند. اگر هم خشكسالي و دام مرگي پيش ميآمد از خوردن هيچ چيز حتي شپش نيز خودداري نميكردند. كه البته گوشت موش، گربه و سگ و همچنين خون حيوانات نيز گه گاه مايه عيش آنها ميشد.
تموچين فرمانرواي بي رقيب طوايف مغول
وقتي تموچين، سركرده يك تيره از اين طوايف با پيروزي بر اقوام مجاور، اندك اندك تمامي اقوام مغول را فرمانبردار ساخت و از جانب سركردگان قبايل قوم «قوريلتاي»، خان بزرگ خوانده شد. او سپس با لقب چنگيز خان، در مدت زماني كوتاه هيبت و خشونتش مايه وحشت تمامي نواحي مجاور شد، به عنوان خان محيط يا خان اعظم، فرمانرواي همه اين طوايف شد. به طوري كه چندي بعد نيز قبايل اويرات و قنقرات را فرمانگزار خويش كرد و بدين گونه خان اعظم ساير قبايل اطراف را به جنگ يا به صلح زير فرمان خويش گرفت
قتل فرستاده چنگيز به دربار ايران و گريزناپذيري جنگ
چنگيز خان تجارت با شاه خوارزم را وسيلهاي براي برقراري رابطه بين دو دولت ساخت. به طوري كه نخستين سفير سلطان خوارزم در جلوي دروازه پكن به حضور خان رسيد و بر ضرورت توسعه مناسبات تجاري بين مغول و قلمرو سلطان تأكيد كرد و آن را لازمه توسعه مناسبات دوستانه و صلح آميز اعلام نمود.
در جريان سفر هيئت بازرگاني مغولان كه از ميان مسلمانان انتخاب شده بودند، قتل عام همگي اين تجار و سوء تدبيرهاي بعدي سلطان، جنگ بين دو كشور را اجتناب ناپذير ساخت. از طرفي خان مغول كه از سوء رفتار سلطان خوارزم به خشم آمده بود در ۶۱۴ ق / ۱۲۱۷ م، به ايران لشكر كشيد. به طوري كه يورش وحشيانه مغول، فرار مفتضحانه سلطان از مقابل وي، و رفتن از شهري به شهر ديگر را بهدنبال داشت. ويراني اين تهاجم را چند برابر نمود. مغولان به هر ديار كه وارد ميشدند به كشتار نفوس، غارت اموال و ويراني كامل شهر و آباديها ميپرداختند. به نحوي كه در كوتاه مدتي ماوراءالنهر، خراسان و عراق عرصه كشتار و ويراني مغولان شد و مقاومت جلال الدين منكبرني نيز نتوانست از ادامه هجوم چنگيز خان جلوگيري كند. ده سال حضور اين قوم وحشي، بخشهاي عظيمي از جهان اسلام را به ويراني و تباهي كشاند. تا اين كه عاقبت چنگيز در بازگشت به مغولستان در ۶۲۴ ق / ۱۲۲۷ م، درگذشت و فاجعه عميق انساني را در پس اين حادثه باقي گذاشت.
بر اساس شواهدي حمله مغولان به خاورميانه و ايران بيش از آنكه با كشتار بازرگانان مغول ارتباط داشته باشد در راستاي تداوم جنگهاي صليبي و همپيماني ميان صليبيان و مغولان بوده است. در اين راستا نامهاي در موزه مسكو موجود است كه بين خان مغول و پاپ رد و بدل شده و به زبان فارسي ميباشد. حضور مسيحيت در مغولستان پيش و بيش از آشنايي آنان با اسلام رخ داده بود.
ورود نسل تازه مغولان به ايران به سركردگي هلاكوخان
چهل سال پس از اين ماجرا، نوادگان مغول در موكب سپاه هلاكوخان دوباره به ايران آمدند. اما اينان با اعقاب خويش چنگيز خان، كه به قصد تاخت و تاز آمده بودند، تفاوت بسياري داشتند. اين نسل تازه از مغولان در اين مدت با ايران بيشتر آشنايي پيدا كرده و از غارتگري و وحشيگري عهد چنگيز، به مراتب معتدلتر و مجربتر به نظر ميرسيدند. لشكركشي هلاگو بر خلاف چنگيز، با طرح و نقشهاي پيش پرداخته همراه بود. منازل بين راه از پيش تعيين و راه گذار لشكر آماده و حتي پلها و گذرگاه بازسازي شده بود. اين بار تجربه به فرمانروايي مغول نشان داده بود كه براي ايجاد يك قدرت پايدار در ايران، برچيدن بساط خلافت و اسماعيليه ضرورت دارد و آنها ميبايست به جاي كشتار و تخريب بيهوده و بينقشه، اين دو قطب متضاد دنياي اسلام را كه به خاطر جنبه مذهبي خويش، مانع از استقرار فرمانروايي آنها در ايران به شمار ميآمدند، از بين بردارد.
توسعه علوم در عهد مغولان
در عصر آنها طب، نجوم و رياضيات در ايران توسعه قابل ملاحظهاي يافت. به طوري كه عدم توجه اين قوم به زبان فارسي نيز با اظهار علاقه زيادي كه به تاريخ نشان ميدادند جبران شد. چرا كه كتابهاي تاريخي قابل ملاحظهاي در اين دوره به فارسي تدوين شد كه جامع التواريخ (تاريخ رشيدي) در آن ميان شايد نخستين تجربه موفق در نگارش دسته جمعي و گروهي تاريخ بود. به علاوه توجه برخي از اين ايلخانان به ايجاد بناهاي عظيم و آباداني، در خاطر نسلهاي بعدي به منزله جبران گذشتهٔ اخلاف وحشي اين قوم در ايران بود، چنان كه پيدايش سبك تلفيقي ممتاز در تاريخ معماري ايران، نتيجه كوششهاي برخي از اين اميران بود.
ملوك الطوايفي در ايران در پايان عهد ايلخانان
بليه مغولان و حكومت ايلخانان در ايران، دورهاي از افول و انحطاط ايرانيان را به همراه آورد. زوال اخلاق و معنويات و رواج دكان ريا و ميدان دار شدن مدعيان و متشبهان و كارگزاران ناشايست و مال اندوز، بر پريشاني اوضاع و نابسامانيهاي اجتماعي هر چه بيشتر ميافزود. در پايان روزگار ايلخانان و ضعف و زوال قدرت آنان، سرزمين ايران، شاهد ظهور دوباره ملوكالطوايفي در عرصه فرمانروايي از يك سو و نهضتهاي مردمي و انقلابي با ماهيتي ضد دولتي از سوي ديگر شد. نهضت سربداران، جنبش سمرقند و نهضت عامّه، جلوهاي از روح مردم به تنگ آمده از اوضاع بود.
فهرست اسامي ايلخانان ايران
هولاكوخان پسر تولوي پور چنگيز از ۶۵۱ تا ۶۶۳ ه. ق.
اباقاخان پسر هولاكو از ۶۶۳ تا ۶۸۰ ه. ق.
تگودار (سلطان احمد) پسر هولاكو از ۶۸۰ تا ۶۸۳ ه. ق.
ارغونخان پسر اباقا از ۶۸۳ تا ۶۹۰ ه. ق.
گيخاتوخان پسر اباقا از ۶۹۰ تا ۶۹۴ ه. ق.
بايدوخان پسر طرغان پسر هولاكو از جمادي الاولي ۶۹۴ تا ذيقعدهٔ۶۹۴ ه. ق.
غازان پسر ارغون از ۶۹۴ تا ۷۰۳ ه. ق.
الجايتو (خدابنده) پسر ارغون از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه. ق.
ابوسعيد بهادرخان پسر الجايتو از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه. ق.
فهرست اسامي وزيران و صاحبان ديوان در دوره ايلخانان
شمسالدين جويني وزير هلاكو خان، اباقا و تگودار تا سال ۶۸۳ ه. ق./۱۲۸۴ م.
بوقا وزير ارغون تا سال ۶۸۷ ه. ق./۱۲۸۹ م.
سعدالدوله ابهري وزير ارغون تا سال ۶۹۰ ه. ق./۱۲۹۱ م.
صدرالدين زنجاني وزير گيخاتو تا سال ۶۹۴ ه. ق./۱۲۹۵ م.
جمالالدين زنجاني وزير بايدو، سال ۶۹۴ ه. ق./۱۲۹۵ م.
شرفالدين سمناني وزير غازان، سال ۶۹۵ ه. ق./۱۲۹۶ م.
جمالالدين دستجرداني وزير غازان به مدت يك ماه، سال ۶۹۵ ه. ق./۱۲۹۶ م.
صدرالدين زنجاني وزير غازان تا سال ۶۹۷ ه. ق./۱۲۹۸ م.
سعدالدين ساوجي وزير غازان و الجايتو تا سال ۷۱۱ ه. ق./۱۳۱۲ م.
رشيدالدين فضلالله همداني وزير غازان و الجايتو و ابوسعيد تا سال ۱۳۱۸ م.
تاجالدين عليشاه وزير الجايتو و ابوسعيد تا سال ۷۲۴ ه. ق./۱۳۲۴ م.
ركنالدين صاين وزير ابوسعيد
دمشق خواجه وزير ابوسعيد تا سال ۷۲۷ ه. ق./۱۳۲۷ م.
غياثالدين فرزند رشيدالدين فضلالله، وزير ابوسعيد تا سال ۷۳۶ ه. ق./۱۳۳۶ م.
نوع مطلب :
ايلخانيان،
برچسب ها :